غافلگيري بابا
سلام بابا جون ببخشيد كه اين همه سرم شلوغه و دير به دير مي آيم سراغت . من وقتي كه كوچك بودم پدرم هم از فرط مشغله كاري خيلي دير به دير به خونه مي اومد و وقتي هم كه مي اومد با اينكه خيلي خسته بود با من بازي مي كرد. الان كه اين رو برات دارم مينويسم ساعت 1.43 دقيقه شب است و تو الان تو خواب نازي هستي . امشب تو من رو خيلي غافلگير كردي اخه مي دوني چرا چون با وجود اينكه 5 سالت نشده اولين كلمه ي زندگيت رو نوشتي بابا واي كه نمي دوني چه احساسي دارم من اين صفحه رو عكسش رو گرفتم و براي يادگاري براي تو نگه مي دارم . دخترم خوبي هاي تمام دنيا رو برات مي خوام ...
نویسنده :
بابا
1:50